تبیان، دستیار زندگی

اصلاح‌طلبی در حکومت علوی

خروج از صف اصلاح‌طلبی، خروج از تشیع است

اصلاح‌طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمان به حکم اینکه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب است و دست کم طرفدار اصلاح‌طلبی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خروج از صف اصلاح‌طلبان، خروج از تشیع است

مفهوم شناسی اصلاحات

«اصلاح» از نظر لغوی، سامان بخشیدن و بسامان کردن است.[1] در مقابل، افساد متضاد آن است و اصلاح اجتماعی، یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب.

اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمان به حکم اینکه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب است و دست کم طرفدار اصلاح طلبی.[2] پیامبران الهی برای انجام اصلاحات در جوامع بشری سختی ها را به جان می خریدند و برای شکوفایی اندیشه بشری تلاش می نمودند.

«اصلاحاتی که مورد نظر امیرالمؤمنین است، به هیچ فساد و بی عدالتی رحم نخواهد کرد. هر کس که در جامعه مسئولیت دارد و به کار وارد نیست و مسئولیت قبول کرده یا کاری می‌کند که در ذیل قدرت او به کسانی ظلم شده، باید پاسخگو باشد. این منطق اصلاحات علوی و اسلامی است.»



پیامبر گرامی اسلام و ائمّه اطهار (علیهم السلام) نیز، که تربیت یافتگان مکتب قرآن و اسلامند، همواره با قول و فعل خویش به شیوه های گوناگون و بر حسب مقتضیات زمان، در راستای اصلاح جوامع اسلامی و انسانی تا سرحد امکان کوشیده اند. در این میان، نقش امام علی (علیه السلام) به دلیل قرار گرفتن در مسند حکومت، آن هم پس از 25 سال فترت غم باری که ارزشهای اسلام واژگونه گردید، برجسته تر و در ابعاد مختلف قابل بحث و توجه جدی می باشد.

از نظر فرهنگ علوی، هر شیعه یک اصلاح طلب علی الدوام است؛ یعنی تا در حکومت، یک بی عدالتی وجود دارد و تا در جامعه، یک نابرابری، ظلم و شرک و نفاق وجود دارد، جنبش اصلاح طلبی باید ادامه داشته باشد و هر کسی از صف اصلاح طلبان به این معنا یک گام بیرون بگذارد، از صف تفکر اسلامی و تشیع خارج شده است. [3]

«اصلاحاتی که مورد نظر امیرالمؤمنین است، به هیچ فساد و بیعدالتی رحم نخواهد کرد. هر کس که در جامعه مسئولیت دارد و به کار وارد نیست و مسئولیت قبول کرده یا کاری می کند که در ذیل قدرت او به کسانی ظلم شده، باید پاسخگو باشد. این منطق اصلاحات علوی و اسلامی است.»[4]

1- اصلاحات سیاسی امام علی (ع)

الف. مسئله بیعت
یکی از عناصر مهم حکومت مقبولیت عمومی آن است. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) به عنوان اولین حاکم اسلامی، مقبولیت کامل مردمی داشت. پس از ارتحال آن حضرت، مسئله بیعت با خلیفه مطرح شد. خلیفه اول که جایگاه امام علی (علیه السلام) را غصب کرده و نظام اسلامی را در درون با بحران مواجه ساخته بود، با بیعت اجباری و در حقیقت عدم مقبولیت، بر مسند خلافت نشست.

پس از غصب خلافت با اجبار و رفتاری اهانت آمیز درصدد بیعت گرفتن از امام برآمدند، به گونه ای که به بیت حضرت تعرض نموده، به خانواده اش هتک حرمت و تعدی کرده... و امام را کشان کشان به مسجد بردند.

امام علی (علیه السلام) در موقعیتی حکومت را پذیرفت که با توجه به شرایط زمان و مسائل به وجود آمده و انحرافات 25 ساله و اصرار مردم و مقبولیت همگانی ناچار به پذیرش بود که خود در این باره می فرمایند: «و بسطتم یدی فکففتها...»؛[5] دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم، شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم؛ سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم آورند، بر من هجوم آوردید تا آنکه بند کفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند.[6]

ب. عزل کارگزاران ناشایسته و نصب کارگزاران شایسته
یکی از اقدامات امام علی (علیه السلام) در پذیرش حکومت، عزل و نصب حاکمان بر ملاک حق محوری است. امام در نخستین روز حکومت درباره کارگزاران و مجریان سوگند یاد می کند که چنان مردم را غربال و زیر و رو نماید که صدرنشینان فرو روند و فروتران صدرنشین شوند. و ساختار اجتماعی را تغییر دهد و ارزش های الهی در حاکمیت مورد توجه قرار گیرد و شایسته سالاری، جایگزین قوم و قبیله سالاری گردد.[7]

امام اصلاح فسادهای سیاسی را در بین مسلمانان بر فتوحات و تسخیر اراضی بیشتر مقدّم می دارد و در راستای این سیاست، ترجیح می دهد که کشور اسلامی در همین حدود جغرافیایی که دارد باقی بماند، اما در دوران ایشان فساد سیاسی حاکم نباشد و عناصری بر مردم حکومت کنند که در صلاحیت دینی و سیاسی آنان جای هیچگونه شک و تردیدی نباشد.»[8]

امام معیار عزل و نصب را رعایت حقوق مردم و انجام تکالیف الهی می دانست و در مقابل فرمانداران بیدادگر می ایستاد.[9]

حضرت بدون هیچ مسامحه ای با کارگزاران خاطی برخورد می کند و آنان را از مناصب عزل می نماید.[10]

و یا کارگزاران هنگامی که در مجالس پر خرج شرکت می کنند، که در آن سرمایه داران و مرفهان شرکت دارند و محرومان نمی توانند در آن حضور یابند و بدان دعوت نشدند، مورد سرزنش قرار می گیرند. نظیر آنچه که خطاب به عثمان بن حنیف فرمود.[11] [12][13]


ج. احیای سنّت پپامبر اکرم (ص) در حکومت
یکی دیگر از اصلاحات مهمی که امام در طی حکومت 5 ساله خود انجام داد، احیای سنّت شریف نبوی بود. 
حضرت با بیان سیره پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) مردم را با اسلام ناب آشنا می کردند و به تأسی از آن سیره دعوت می کردند.»[14]

2- اصلاحات اقتصادی (عدالت اجتماعی) در حکومت امام علی (ع)

حضرت امیر (علیه السلام) که به حکومت رسید، هرم طبقاتی را درهم شکست و بیت المال را بالسویه بین مردم تقسیم کرد و همچون پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرقی بین قریش و غیر قریشی نگذاشت؛ حتی خودش مانند بقیه مسلمانان سه دنیار برداشت و قنبر غلام ایشان هم سه دینار... معاویه را از حکومت شام عزل نمود و درخواست طلحه و زبیر را برای احراز مقام رد کرد...»[15]

علی (علیه السلام) پس از آنکه به خلافت شناخته شد، مالی را در میان مردم بالسویه تقسیم فرمود، چنان که سیره پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) نیز همانگونه بود و این روش زبیر و طلحه را سخت برآشفت و بنای تمرّد گذاشتند.[16]

3- اصلاحات قضایی در حکومت امام علی (ع)

امام علی (علیه السلام) درباره قضاوت رایج در جامعه اسلامی آن روز اصلاحاتی پدید آورد که در تاریخ، نمونه است. از سویی، دستور لازم برای انتخاب قاضی را صادر می فرماید و از سوی دیگر، به قضات چگونه قضاوت کردن را می آموزد و رعایت عدالت را متذکر می شود.

امام علی (علیه السلام) برای حاکمیت قانون و سلامت دستگاه قضایی، دستوراتی فرمودند که کسی که در منصب دشوار و حساس قضاوت جای دارد، باید بدانها متصف باشد:

بهترین و برترین افراد باشد؛
پرحوصله و دارای شرح صدر باشد و تمام اطلاعات لازم برای یک قضاوت عادلانه را از زوایای مختلف به دست آورد؛
با شهامت اخلاقی اشتباهات خود را بپذیرد و زود از اشتباهاتش برگردد و آنها را جبران کند؛
زود به خشم نیاید و به ویژه در مقابل پافشاری طرفین دعوا در احقاق حقشان، کنترل خود را از دست ندهد؛
روح نیرومند داشته باشد و از قدرتمندان نترسد؛
عزّت نفس و همت عالی داشته باشد و اسیر طمع و آز نگردد و توسط ثروتمندان و رشوه دهندگان تطمیع نشود؛
اهل تحقیق باشد و با سهل انگاری و آسانگیری از کنار مسائل نگذرد و بدون کسب اطلاعات کافی به قضاوت نپردازد و با برخورد سطحی و بر اساس اولین شنیده هایش حکم صادر نکند؛
در مواجهه با امور مشتبه، گنگ و پیچیده احتیاط و تأمل را از دست ندهد و در کشف واقعیات بر اساس دلایل و براهین قطعی، کنجکاو و مصرّ باشد؛
با طرفین دعوا گشاده رو باشد و بدون ابراز خستگی و ناراحتی به هر کدام از طرفین فرصت سخن گفتن بدهد؛
گرفتار مکر و حیله فریبکاران نشود و در مقابل تملّق و چاپلوسی، اراده خود را از دست ندهد؛
و سرانجام پس از اتمام این شرایط و خصوصیات از قاطعیت تمام برخوردار باشد...[17]

امام علی (علیه‌السلام) درباره قضاوت رایج در جامعه اسلامی آن روز اصلاحاتی پدید آورد که در تاریخ، نمونه است. از سویی، دستور لازم برای انتخاب قاضی را صادر می‌فرماید و از سوی دیگر، به قضات چگونه قضاوت کردن را می‌آموزد و رعایت عدالت را متذکر می‌شود.



4- اصلاحات در تفکر دینی

یکی از کارهای پر اهمیت امام در طول حیاتش به عنوان یک سیاست و برخورد منطقی با مسائل زندگی، حفظ اصول و فروع دینی و قرار دادن کتاب خدا و سنّت رسول خدا به عنوان تنها محور تلاش های خود و مردم است.[18]

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حتی شرط پذیرش حکومت را عمل به کتاب اللّه و سنّت ذکر فرمود و در مقابل عبدالرحمن بن عوف که اصرار داشت سیره شیخین نیز شرط شود، حضرت حتی به بهای از دست رفتن خلافت، حاضر نشد سیره شیخین را در کنار سیره نبوی قرار دهد.

نکته دیگر در اصلاح تفکر دینی، مقابله امام علی (علیه السلام) با اندیشه متحجرانه خوارج است. خوارج به گونه ای دیگر بدعت گذاشتند و در اندیشه دینی دچار انحراف گردیدند.

پی نوشت:
[1] محمّد معین، فرهنگ معین، ج 1، ص 293.
[2] مرتضی مطهری، نهضت های اسـلامی در صد ساله اخیر، ص 8.
[3] مرتضی مـطهری، قـیام و انقلاب مهدی، ص 45ـ47.
[4] محمّدجواد صاحبی، اندیشه اصلاحی در نهضت‏های اسلامی، ص 45.
[5] همان، خطبه 229، ص 466.
[6] همان، خطبه 54، ص 105.
[7] ر.ک: العقد الفرید، ج 4، ص 132.
[8] رسول‌ جعفریان‌، پیشین، ج 1، ص 52.
[9] حسن رحـیم پور ازغـدی، اصلاحات; ضرورتها و چالشها، ص 94.
[10] نهج البلاغه، محمّد دشتی، نامه 20‌، ص 499.
[11] همان، نامه 45، ص 552 و 553.
[12] همان، نامه 41، ص 548 و 249.
[13] همان، نامه 3، ص 481 و 482.
[14] هاشم معروف الحسنی، الائمـّه اثـنی عـشر، ج 1، ص 393 و 394.
[15] تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 160 / مسعودی، پیشین، ج 2، ص 362.
[16] موسوعه الامام علیبن‌ ابیطالب‌، ج 4، ص 14‌.
[17] همان، ص 153.
[18] رسول جعفریان، حیات‌ فکری‌ و سـیاسی امـامان شـیعه، ج 1، ص 68.

منبع:
این مطلب تلخیصی است از مقاله "سیر اصلاحات در حکومت علوی" نوشته بهروز یدالله پور که در مجله «معرفت» خرداد 1385 - شماره 102 به چاپ رسیده است.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.